قتل عام غزه یک تراژدی عظیم انسانی است. بیش از 1300 انسان کشته و حدود 5300 نفر مجروح شدند. بیش از یک سوم به خون غلطیدگان کودک اند. یک میلیون و نیم انسان را در یک قفس زندانی کرده اند، گرسنگی داده اند و بمدت سه هفته از هوا و زمین و دریا بمباران و توپ باران کرده اند. خانه هایشان را بر سرشان ویران کرده اند. مدارس و بیمارستان ها را با خاک یکسان کرده اند. به کودکانی که لرزان در کنار پدر و مادر پرچم سفید برافراشته از خانه شان خارج میشده اند، شلیک کرده اند. پناهگاه های سازمان ملل را توپ باران کرده اند. این جنایت و کشتار لکه ننگ و شرم تاریخ بشریت است.
همچون هر واقعه مهم و تکان دهنده بین المللی، کشتار غزه جنبش ها و جریانات سیاسی در جهان را قطبی کرد. بخشی از کشتار و جنایت وقیحانه دولت اسرائیل به خشم آمدند و صدای اعتراض خود را علیه آن و در همبستگی با مردم فلسطین و غزه به گوش جهانیان رساندند. و دسته ای که در طرفداری از دولت اسرائیل به توجیه جنایات آن پرداختند. در میان جریانات و احزاب سیاسی ایران نیز همین وضعیت مشاهده شد. تراژدی غزه همچون آئینه ای افشاگر سیاست های ارتجاعی و ضد انسانی بخشی از اپوزیسیون بود.
"اومانیسم تان گل کرده؟"
"مثال مشخص امروز همین جنگ غزه است. کسی که از موضع سنتی میاید میگوید علیه اسرائیل باید بایستی و اگر علیه اسلام سیاسی صحبت کنی آب به آسیاب اسرائیل می ریزی، من میگویم شما میخواهی دولت اسرائیل را سرنگون کنی؟... چرا این حرف را می زنی؟ میخواهی دائره المعارف و جنگ مواضعت رادیکال بماند؟ چون سی سال است همه علیه اسرائیل حرف زده اند و اسرائیل در این جنگ 1000 نفر کشته است و حماس فقط 30 نفر، بنا بر این باید بیشتر علیه اسرائیل بود؟ اومانیسم ات گل کرده؟"
فکر می کنید این جملات را چه کسی گفته است؟ به چپ متعلق است یا به راست؟ این لحن صحبت و شیوه را کسی از کمونیست ها انتظار ندارد، لذا اذهان متوجه جنبش ناسیونالیسم پرو غرب می شود. اما متاسفانه اینها سخنان حمید تقوایی است. آیا این شوک آور نیست که لیدر حزبی که در نشریاتش عکس منصور حکمت و این جمله تاریخی او "اساس سوسیالیسم انسان است" درج شده، با حالت تمسخر از کسانی که جنایت اسرائیل را محکوم کرده اند، بپرسد: "اومانیسم تان گل کرده؟" از کشتار 1000 نفر انسان به شکلی صحبت کند که انگار 1000 پشه کشته شده است؟ نه تنها شوک آور که درد آور است.
بنظر می رسد که کار بدستان حزب سریعا متوجه گاف لیدرشان شده اند، چون این بخش از سخنرانی ایشان بیش از چند ساعت بر روی سایت ها نماند. سریعا پاک شد. اما این نقطه سياهى است که در کارنامه سیاسی ایشان و حزب دگردیسی کرده ای که حمید تقوایی لیدرش است، باقی خواهد ماند. با این موضع دیگر برای کسی شکی باقی نمی ماند که حمید تقوایی ربطی به کمونیسم کارگری منصور حکمت ندارد، که این دیگر آن حزب کمونیست کارگری سابق نیست و فقط در اسم با آن حزب شریک است. آن حزب پر افتخاری که انسان گرایی، اصولی گری کمونیستی و آزادیخواهی و برابری طلبی را نمایندگی می کرد. آن حزبی که مایه افتخار تمام کمونیست ها و انسان دوستان بود. حزبی که احترام به حیات انسان، شان و حرمت انسان و به انسانیت از اصول خدشه ناپذیرش بود. این دیگر ربطی به آن حزبی ندارد که منصور حکمت در سال 2001 با دیدن تصویر کشته شدن یک پسر بچه در آغوش پدرش آنچنان بدرد آمده بود که در اطلاعیه رسمی حزبی آن را ثبت کرد. ح ک ک اکنون در مقابل کشته شدن حدود 300 کودک، با تمسخر از محکوم کنندگان دولت و ارتش اسرائیل می پرسد: "چرا این حرف را می زنی؟" "اومانیسم ات گل کرده؟"
ما بعنوان کسانی که با قاطعیت جنایت اسرائیل را محکوم کردیم، با افتخار اعلام می کنیم که اومانیسم و انسان گرایی هیچگاه در خاطرمان کمرنگ نمی شود که با دیدن جنایت و سبعیت "گل کند." ما متعلق به آن رگه از کمونیسم هستیم که اساس سوسیالیسم را انسان می داند. ما بخاطر تعلق به انسانیت و انسان دوستی، بخاطر آنکه قلب مان از مشقت و درد انسان ها به درد می آید، کمونیست شده ایم و می کوشیم که پرچم کمونیسم منصور حکمت را برافراشته نگاه داریم. ما قلب مان بخاطر تک تک آن 300 کودک، بخاطر تمام مردم بيدفاعى که در غزه و 3 نفری که در شهرک جنوب اسرائیل قربانی شده اند، می طپد. ما انسان گرایی و انسان دوستی مان با این کشتار بشدت زخم خورده است و از اینکه به این رگه از کمونیسم متعلق ایم، بخود افتخار می کنیم.
در اینجا باید از شما بخواهم که لطف کنید و عکس منصور حکمت را از نشریاتتان حذف کنید، همانگونه که در پلنوم 25 و 26 با جدیت قصد اینکار را داشتید. قرار بهرام سروش را در پلنوم آتی تان به رای بگذارید. منصور حکمت کمونیست عميقا انساندوستى بود که وقتی تصویر تیر خوردن آن بچه ده ساله فلسطینی را در آغوش پدر دید، گفت که رغبت اش را به زندگی از دست داده است. مطمئن باشید که اگر خود امکان داشت به سخن آید، از شما میخواست که عکس اش را و سخن اش را حذف کنید. اساس سوسیالیسم قطعا انسان است. اما نزد شما اساس سوسیالیسم و سیاست اپورتونیسم است. توضیح میدهیم.
چنین موضع گیری از جانب حمید تقوایی بهیچوجه اتفاقی نیست. نتیجه منطقی متدولوژی ایشان و سیاست هایی است که در این چند سال اتخاذ کرده است. مواضع ایشان بیشتر و بیشتر و لخت و عریان تر پوپولیسم ضد رژیمی ایشان را عیان می کند. ابتدا یک بخش نسبتا مفصل از صحبت ایشان در انجمن مارکس کانادا در مورد مبحث قدرت دوگانه را نقل می کنیم:
"سرنگونی یعنی فلسفه وجودی حزب. حزب برای چپ فرقه ای، برای چپ غیر حزبی... مجموعه ای از مواضع است؟ ... حزب برای من این نیست. خوب موضع گرفتن یعنی اینکه این موضع به استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی منجر می شود یا نه؟ ...
نمی بیند که از احمدی نژاد تا لاریجانی تا خاتمی سوار اسب مرگ بر اسرائیل شده اند برای اینکه موقعیت خودشان را تثبیت کنند. مگه نمی بینی در آن جامعه همه تشنه این هستند که یکی بیاید بگوید: سالوسان دروغگوی خیانتکار! شما که اندازه اسرائیل محکوم اید. حزبی که میگوید می خواهد بورژوازی را بیاندازد و فقط نمیخواهد کلکسیون مواضع رادیکالش را درست کند، معیارش این است. با این موضع فقط مرگ بر اسرائیل بروم در خیابان تهران، رژیم میاید چهارپایه میگذارد زیر پایم، مردم با گوجه فرنگی و تخم مرغ می زنند تو کله ام، اگر سپاه پاسداران بالای سرشان نباشد.
موضع شما چیست؟ چون تاریخا همیشه چپ مخالف اسرائیل بوده و آمریکا طرفدار اسرائیل بوده، باید علیه اسرائیل بود؟ مجموعه موضعت را می خواهی رادیکال نگاه داری؟ رادیکال هم نیست. تاکتیک سرنگونی رژیم، رادیکالیسم سیاسی است ...
میخواهم بگویم که این یک شاخص است. بحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و قدرت دوگانه این شاخص را میگذارد جلوی خود و از این سر نگاه می کند. رادیکالیسم بحثی است سیاسی برای حزب مدعی قدرت سیاسی. و اگر هر جا موضعی بگیرم، چه در دنیا، چه بین المللی، چه ایران که من را با جمهوری اسلامی مخدوش کند، قدرت دوگانه را به سازش بکشد، سر یک نقطه، سر حماس گفته شود اینها یک حرف می زنند... . اینقدر الان هژمونی دست اسلامیون است، که در همین کانادا میخواهی بروی تظاهرات نمیدانی حسابت را چطوری از مسلمین جدا کنی، یک عالم زن محجبه و الله اکبر میاید در تظاهرات. ... در کانادا این ارتجاعی است، در ایران از ارتجاعی گذشته، رژیمی است. در ایران رژیمی است. کسی که این را نفهمد، از سیاست هیچ چیزی نفهمیده است. و به همین خاطر شاخص بحث سرنگونی تعیین کننده است. در بحث قدرت دوگانه هم این تعیین کننده است. (پیاده شده از نوار سخنرانی حمید تقوایی در مورد قدرت دوگانه، بخش پاسخ. خط تاکید ها از ما است.)
پوپولیسم ضد رژیمی
این نقل قول کلکسیونی است از مواضع پوپولیستی، راست و ارتجاعی. زمانی که تمام اصول، آرمان و افق به سرنگونی رژیم محدود شود، آنوقت سیاستمدار ما میتواند از هر موضعی سر درآورد. یکبار از طبقه کارگر، بورژوازی و کمونیسم اسم برده شده است، اما در متن کل مبحث، اینها اشاراتی کاملا فرمال و برای خالی نبودن عریضه است. چرا که اولا یک کمونیست کارگری در موضع گیری در مورد چنین جنگی از تاکتیک حرکت نمی کند، از آرمان، اصول کمونیستی و افق رادیکال و انقلابی سوسیالیستی حرکت می کند. اما مساله اینجاست که برای حمید تقوایی تاکتیک و استراتژی یکی است: سرنگونی جمهوری اسلامی.
دوما، این چگونه تاکتیکی است که با انسانیت و انسان گرایی در تناقض قرار می گیرد. نزد کمونیست کارگری هیچ تاکتیکی که با اصول انسان گرایانه و انسانیت متناقض باشد، تاکتیک کمونیستی و قابل اتخاذ نیست. لذا اگر مجبور می شویم که در دفاع از تاکتیک خود، اومانیسم را به سخره بگیریم، آنگاه اشکالی اساسی در تاکتیک اتخاذ شده موجود است. برای کمونیسم کارگری همانگونه که هدف وسیله را توجیه نمی کند، همانگونه که وسیله نیز باید مانند هدف انسانی و اصولی باشد، تاکتیک نیز باید از این نظر با اصول و استراتژی کمونیستی خوانایی داشته باشد.
سرنگونی هم تاکتیک و هم استراتژی بدون افق کمونیستی یک تله بزرگ سیاسی برای مدعی کمونیسم است. این شیوه برخورد سر از سازمان مجاهدین در می آورد. مجاهد حاضر است برای سرنگونی جمهوری اسلامی با "شیطان" بسازد. یک زمان در ارتش عراق زیر فرماندهی صدام حسین بجنگد، یکبار صدها انسان را تحت نام عمليات فروغ جاویدان به ایران گسیل کند و به کشتن دهد، و بار دیگر در پیشگاه آمریکا نوکری کند. این سرنوشت بسیار تلخ و دردناکی است، اما رهبری ح ک ک پا در این مسیر گذارده است. زمانی که با یک فاجعه انسانی، با کشته شدن انسان ها از کودک و سالخورده، با این لحن و زبان صحبت می شود، روشن است که تا پایان مسیر راه چندانی باقی نمانده است.
سوما، ایشان با "حاتم بخشی" خاصی نمایندگی مردم فلسطین، یا غزه را به حماس می بخشد. تبلیغات اسرائیل را خوب قورت داده است. نفرت از حماس که همدست رژیم اسلامی است آنچنان جلوی چشمان شان را گرفته است که حتی یک لحظه به این واقعیت ساده و روشن نمی اندیشد که مردم فلسطین قربانی هم حماس و تروریسم اسلامی و هم دولت اسرائیل و تروریسم دولتی اند. اگر بخواهیم هنوز خوش بینی خود را حفظ کنیم، باید بگوییم که دشمنی با حماس موجب می شود که کشتار مردم غزه توسط اسرائیل را یک امر عادی جلوه دهد و محکوم کردن دولت اسرائیل را نه تنها موضعی اشتباه ارزیابی کند، بلکه آنرا همراهی با رژیم اسلامی بخواند.
حمید تقوایی با این سیاست با یک تیر دو نشان می زند: هم حماس را به نمایندگی مردم غزه ارتقاء می دهد و هم رژیم اسلامی را مدافع مردم غزه و مخالف کشتار مردم غزه. این یک سیاست ارتجاعی است. نه حماس نماینده مردم غزه است و نه رژیم اسلامی ذره ای از کشتار مردم غزه خم به ابرو می آورد. این دو نیروی تروریست ارتجاعی هر دو بر درد و مشقت مردم فلسطین سرمایه گذاری می کنند و از آن به نفع حیات و بقای خود و افزایش نفوذ خود بهره می جویند. حماس پس از آتش بس بر ویرانه های زندگی و کاشانه مردم دارد جشن پیروزی می گیرد. حماس از حمله اسرائیل شادمان است. هر چه جنگ طولانی تر شود، کشتار وحشیانه تر و ویرانی بیشتر باشد، حماس شادمان تر است. کودکان به خون درغلطیده برای حماس سرمایه سیاسی اند و حمید تقوایی نیز با سخاوتمندی خاصی این فاجعه را به حماس تقدیم می کند.
ایشان اعلام می کند که اگر در تهران علیه اسرائیل تظاهرات کنید، مردم به شما تخم مرغ پرتاب می کنند. این موضع ایشان را کاملا در کنار ناسیونالیسم پرو غرب قرار می دهد. جنبشی که پرو اسرائیل است و ضد فلسطین. جنبشی که برای بمباران غزه کف می زند و هورا می کشد. حمید تقوایی هشدار می دهد که هیچگاه نباید موضع حزب ایشان با رژیم اسلامی مخدوش شود یا "قدرت دوگانه" به سازش کشیده شود. (قدرت دوگانه به سبک تقوایی که مقوله ای مضحک است، لذا ما به آن نمی پردازیم.) این مساله در این متن طرح می شود که اگر حزب علیه اسرائیل موضع بگیرد، در کنار حماس قرار می گیرد و آنگاه موضع اش با رژیم اسلامی مخدوش می شود. کمی در این استدلال دقیق شوید، تا پوچی آن را در پشت ظاهر باصطلاح رادیکال آن دریابید. آیا این عین موضع دولت اسرائیل و آمریکا نیست؟
نزد این دو دولت معادله سیاسی چنین است: غزه مساوی حماس، حماس دشمن اسرائیل، پس کشتار غزه موجه و قابل دفاع است.
نزد حمید تقوایی: غزه برابر حماس، حماس همکار رژیم اسلامی، پس حمله اسرائیل به غزه، یعنی حمله به حماس پس بلا مانع و محکوم کردن اسرائیل همکاری با رژیم اسلامی است.
اپورتونیسم سیاسی
این متدولوژی حمید تقوایی است. بر مبنای مشاهدات ساده معادلات ساده کشف می کند و از آنها یک ساختمان باصطلاح تئوریک می سازد. واقعه ای دیگر مشاهدات دیگری به همراه دارد و به معادلات ساده دیگری منجر می شود و ایشان در تناقض با بحث دیروز خود یک تئوری جدید ابداع می کند. تناقض گویی یکی از خصلت های تئوریک ایشان است. اما باید انصاف داشت، ایشان در یک مورد کاملا پیگیر و منسجم حرکت می کند، سرنگونی رژیم اسلامی و پراگماتیسم اپورتونیستی ناظر بر این استراتژی – تاکتیک.
اپورتونیسم سیاسی ایشان چنان مزمن است که در مورد جنگ اسرائیل علیه غزه کنار ناسیونالیست های پرو غرب می ایستد و در خیزش سه سال پیش آذربایجان در کنار ناسیونالیسم ترک. خشم بحق مردم به یک خیزش علیه رژیم اسلامی دامن زد، اما لااقل در ابتدا هژمونی در دست ناسیونالیسم ترک بود و شعارهای راسیستی، ارتجاعی، ناسیونالیستی و دست راستی کاملا دست بالا داشت. موضع ایشان در آن زمان در همراهی با رئیس دفتر سیاسی فعلی حزب شان که خیزش آذربایجان را "شکوفه های انقلاب" خواند، "دفاع از خیزش آذربایجان" بود.
در ضدیت با جمهوری اسلامی هم با ناسیونالیست های ترک همراه می شود، و هم در کنار اسرائیل قرار می گیرد. اکنون چند سال است که ما به ایشان هشدار داده ایم که سیاست شان عملا پرو اسرائیلی و پرو آمریکایی است. اکنون می بینیم که در حرف نیز ایشان از اسرائیل دفاع می کند و کسانی که اسرائیل را محکوم می کنند، فرقه ای و همراه رژیم اسلامی می نامد. اما ایشان در عین حال واقف است که این موضع را نمی توان به راحتی در جنبش چپ و حتی در حزب خود طرح کند، (اطلاعيه حزبى شان با موضع حميد تقوائى تفاوت دارد) لذا با مقداری چرخاندن موضع می کوشد که موضع پرو اسرائیلی خود را مقبولیت دهد. به این ترتیب می گوید که مخالفین و محکوم کنندگان دولت اسرائیل شعار "مرگ بر اسرائیل" می دهند. این عوامفریبی نیازی به افشاء ندارد. خود ایشان بهتر از هر کسی آگاه است. اما موضع پرو اسرائیلی بدرست در میان چپ آن چنان مذموم است که باید با اغراق و چرب کردن مواضع آن را به خورد کادرهای حزب داد.
تا آنجا که به موضع ایشان در مورد فلسطین مربوط می شود، ایشان صراحتا در نشریه انترناسیونال اعلام کرده است که حل مساله فلسطین در گرو از بین رفتن اسلام سیاسی است. از نظر ایشان اسرائیل دارد عینا همین کار را می کند، دارد با اسلام سیاسی می جنگد و هدفش نابودی اسلام سیاسی است. لذا ایشان در بهترین حالت کشتار و قتل عام را می تواند بعنوان هزینه ای برای رسیدن به هدف مقدس و آرمانی، یعنی نابودی اسلام سیاسی و سرنگونی رژیم اسلامی توجیه کند. از این رو است که به آنها که از کشتار مردم غزه به خشم آمده اند، طعنه می زند و با تمسخر از آنها می پرسد: "اومانیسم تان گل کرده است؟" در مورد حزب الله موضع ایشان خلع سلاح حزب الله بود. این موضع نیز عین موضع اسرائیل و آمریکا است. آنها برای اجرای موضع خود عمل نیز کردند. اعلام کردند که بمباران و کشتار مردم لبنان دو سال پیش برای انجام این هدف بوده است.
آنچه توجه کمونیست ها را به این سیاست ها و مواضع حمید تقوایی جلب می کند، این واقعیت است که ایشان از مخدوش شدن سیاست هایشان با اسرائیل و آمریکا یعنی با تروریسم دولتی هیچ ابایی ندارند. اصلا مساله شان نیست. اما از اینکه ممکن است بنظر رسد که یک موضع ایشان به موضع رژیم اسلامی شبیه است، بسیار نگران و برافروخته می شوند. این هم اتفاقی نیست. همان گونه که در بالا گفتیم این همان مسیر آشنایی است که سازمان مجاهدین طی کرده است. این نتیجه منطقی پوپولیسم ضد رژیمی است.
ایشان می گوید هر موضعی که اتخاذ کند، چه در رابطه با مسائل بین المللی و چه در رابطه با ایران باید به استراتژی سرنگونی رژیم اسلامی منجر شود. این تنها معیار و شاخص درست بودن و یا رادیکال بودن یک موضع برای حمید تقوایی است. آیا از این بهتر می شد ناسیونالیسم را فرموله کرد، آیا از این بهتر می شد انترناسیونالیسم را از پنجره بیرون انداخت. این یک موضع ارتجاعی است. خوب یک دفعه بروید از سیاست "رژیم چنج" دفاع کنید و خیال خود و همه را راحت کنید. البته به این سیاست هم نزدیک شده اند. کسانی که در جنگ آمریکا علیه ایران دنبال فرصت های مناسب می گشتند. کسانی که حاضر نشدند تحریم اقتصادی ایران را محکوم کنند. نزد اینها جنگ دارای برکت بود. وقتی کلیه این سیاست ها را در کنار هم قرار دهید، به تغییر ماهیت و دگردیسی کامل این حزب پی می برید. به قرار گرفتن رهبری حزب کنار ارتجاع تروریسم دولتی.
جایگاه سازمان اکس مسلم نیز در کل این تصویر کاملا روشن است. سازمان اکس مسلم کودک این اپورتونیسم پراگماتیستی، این پوپولیسم ضد رژیمی و سیاست پرو اسرائیلی است. اتفاقی و اشتباه تاکتیکی نیست. یک وصله ناجور به این حزب نیست. واقعیت امر اینست که این اسم حزب است که با سیاست های آن خوانایی ندارد. این اسم است که عده ای را فریب می دهد و انتظار مواضع کمونیستی، اصولی، انقلابی و رادیکال از این حزب دارند. این حزب اکس مسلم است. در نتیجه به بهانه وجود تعدادی زن محجبه در تظاهرات علیه اسرائیل و در محکومیت کشتار غزه شرکت نمی کند، اما در کنار سکولاریست های پرو آمریکایی – پرو اسرائیلی با افتخار می ایستند و عکس میگیرند. تروریسم دولتی و اسلامی از یک جنس اند. به یک میزان ارتجاعی و جنایتکار اند. البته ظاهرشان با هم فرق می کند. یکی فوکل کراواتی و ژیگول است؛ دیگری محجبه و امل.
بیایید اسم حزب تان را رسما بگذارید اکس مسلم تا با این همه تناقض مواجه نشوید و مردم را به اشتباه نیاندازید. عکس منصور حکمت را نیز همانطور که پیش از این تاکید داشتید، از بالای نشریات تان بردارید. عبور از منصور حکمت در محتوا را به فرم هم انتقال دهید. خیال خود، ما، طبقه کارگر و مردم را راحت کنید. *